demonstration outside the campus of Tehran University
An injured student from the Hemmat dormitory of Allameh Tabatabai University in Tehran, Iran, Saturday, June 14, 2003 shows a knife wound in the back. Dozens of militants stormed at least two university dormitories, beating up students in their beds and detaining several of them as violence aimed at silencing government critics raged through Iran's capital.
Police stand guard at Tehran's Shahid Beheshti University as students protest in the streets in front of the university in the early hours of June 12, 2003. Iranians demanding change staged their biggest protest in months on Wednesday, chanting slogans against powerful Muslim clerics they accuse of limiting freedoms and the reformist government for failing to rein them in.
Police officers block the street during a protest against the country's hard-line establishment, in Tehran, Iran, Friday, June 13, 2003.
A broken door of a student's room is seen at the Hemmat dormitory of Allameh Tabatabai University in Tehran, Iran, Saturday, June 14, 2003. Dozens of militants stormed at least two university dormitories, beating up students in their beds and detaining several of them as violence aimed at silencing government critics raged through Iran's capital.
Chanting slogans during a student protest against privatizing some of Iran's universities that turned into a larger demonstration against the hard-line clerics that rule the country, Tuesday, June 10, 2003. About 300 male students had gathered outside dormitories at Tehran University, along with 200 women who were demonstrating from inside its gates. The men then started marching up and down a main street nearby and were joined by about 300 people. 'The clerical regime is nearing its end,' the protesters chanted.
خطري جدي و مهلك آرام آرام بر فضاي كشور هميشه در استبداد ما سايه مي افكند . خطر جنگ ، خطر تحريم ، خطر كشته شدن تعداد زيادي از مردم كشورمان ، خطر گرسنگي ، بي دارويي و مرگ نوزادان و كودكان ، خطر قرباني شدن هزاران هزار نفر از مردمي كه در زير تبليغات سنگين دروغين دو طرف متخاصم به درستي نمي دانند به چه دليل قرباني يك جنگ جديد هستند. سرزمين ايران ميرود كه در زير چكمه هاي سربازان حافظ منافع جنگ طلبان داخلي و جنگ افروزان خارجي لگدمال شود و خاكش با هزاران هزار بمب و موشك زير و رو گردد . رسانه هاي داخلي در موقعيت جديد بين المللي، كه كار به ضرب الاجل و شمارش معكوس رسيده است ، يا همچون گذشته (به دلخواه ويا به اجبار) مدح و ثناي حكومت را مي گويند و يا با سكوت خويش به منتظران بي قرار حمله خارجي تبديل شده اند . احزاب درون و برون حكومتي داخل كشور خاموشي گزيده اند و همگي از ترس قدرتي حيا دريده زبان در كام كشيده اند . امروز شرايط سياسي ايران به گونه اي است كه ما ناچاريم در جايگاهي فراتر از خود حرفهايي را مطرح كنيم كه مدت هاست عده اي خواهان طرح آن هستند . ادامه
"Iran's judiciary has summoned dissident leader Akbar Ganji back to Evin Prison after releasing him on March 18 in what his lawyers said marked the end of his original sentence. But so far Mr. Ganji has refused to obey the requests from the prosecutors who originally threw him in jail."
دوستان ارجمند ، هم میهنان گرانقدر ، جوانان عزیز با درودهای بیکران به همه شما دوستداران ایران زمین پسندیده دیدم مطلبی را با شما در میان بگزارم که سالهاست گریبان گیر جوانان و ایرانیان است تمام آنچه خواهید خواند مربوط به درمان درد مشترکی است که بیش از بیست سال است که جان همه ما را به لب رسانده در دنیای امروز ، در ایران امروز، در سرزمین اهورائی زرتشت پاک جوانان غم زده ایران زمین به سوی جایگاه هایی روان هستند که بلکه کمی از سردر گمی ها و درد هایشان را پاسخگو باشد در این روزگار همه جوانان با غم زدگی ، بطالت ، پوچی بی هویتی ، شکست ، افسردگی ، تنهائی ، دین زدگی ، دروغ عدم اطمینان ، نداشتن دوست خوب ، انواع اعتیاد از مواد مخدر تا موزیکهای نا هنجار غربی و جز اینها دست به گریبان هستند من خود به عنوان یکی از این جوانان برای حل مشکل خود و درد بی درمانی که سالهاست آزارم می دهد تلاش کردم و نهایتاً به راه حلی رسیدم که شاید اغلب شما رفته باشید کلاس های خود شناسی، ارتباط با ضمیر درون ، ارتباط با خود و Love & Romance ، NLP ، شاهراه های عصبی کلامی کلاسهای عرفان و موسیقی درمانی و .هزاران چیز دیگر که در اینجا آوردنش بی حوصلگی و گیجی می آورد ، راه گشای جوانان امروز شده هر چند همه میدانیم موقتی است پول زیادی بابت آن پرداخت می کنیم جالب اینکه ریشه اصلی این کلاس ها و تمام متدهای درمانی و راه گشا تقریباً همه « غربی » و بعضاً « آمریکایی » هستند اما اگر تو دوست عزیز ، امروز که نوشتار مرا می خوانی کمی اندیشه کنی کلید همه آنها را به تو خواهم داد من خود از این کلاس ها بسیار رفته ام . و همیشه این فکر در ذهنم بود که چگونه این اروپائی ها با این تمدن کوتاه و بعضاً گرته برداری شده از ایران زمین اینقدر مسلط به آیین هایی هستند که امروزه کلاس های خود درمانی درون گرائی ، خود شناسی و جز اینها ارائه میدهند و فراوان کتابهای از این دست چاپ می کنند هر روزه هزاران هزار به خوانندگان آنها و اعضای کلاسهای آنها افزوده میشود اما من بعنوان یک جوان ایرانی که این مسیر را طی کرده امروز برایتان شواهدی آورده ام که امیدوارم شما را نیز به اندیشه فرو برد ما برای چه به این کلاسها می رویم و این کتابها را می خوانیم بدیهی است که هر کس دلیل مربوط به خود را دارد اما در مورد مشکلات و دردهای مشترکی که ما در جامعه امروز داریم چند مورد مشترک دلیل است یکی آنکه همه به دنبال شادی می گردیم دیگر آنکه همه از موضوعات اسلامی و دینی خسته و زده شده ایم بعد از آن زیبایی و جزابیت این کلاسها و کتابها بسیار مو ثر و فریبنده است پس از آن ارتباطی درونی و الهی و منحصر به فرد به ما پیشنهاد می کند که اسلامی نیست اما من جستجو کرده ام و برایتان می گویم که هر آنچه در کتابهاشان می نویسند و هر آنچه در کلاس هایشان درس می دهند برای 1= یکی شدن با نیروی کائنات 2=خوشبخت کردن زمین 3= هماهنگی با راستی ، صداقت و خوبی 4= اندیشه به اینکه همه چیز از خود ما و در خود ماست 5= فرمان روای درون خود باشید 6= گوش به ندای درون خود بدهید 7= با خویش و گیاهان و حیوانات مهربان باشید 8= از درون خود آرامش و هماهنگی بخواهید 9= در درون خود هماهنگ با نیرو و جریان کائنات شوید 10= با موسقیهای جهان هستی خود را هم آهنگ کنید 11= همیشه عاشقانه و با عشق حرکت کنید 12= عشق به شما پویایی میدهد 13= چگونه یک زندگی خوشبخت را پایه ریزی کنید
و در نهایت هر کلاس در آخر درس همه دست در دست هم با یک موسیقی خاص انرژی های مثبت خودشان را با عشق و شادی تقسیم و تقدیم می کنند به یکدیگر و جهان هستی من امروز می نگرم ، که چگونه « سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد» و هر آنچه آنها از ما به عاریت گرفته اند در بازارهای ما به خود ما می فروشند و ما بی آنکه بنگریم و بیندیشیم بنده آنچه میشویم که هزاران سال پیش اجداد و نیاکان ما صاحبان اصلی آن بودند دوستان من تمام آنچه در بالا از 1 تا 13 برایتان شمردم گوشه ها و شاید اصل مطالبی است که از تمام این کتابها و کلاس ها در می آید . حیرت انگیز است که اگر بدانید که این 13 مورد اصلی که هزاران هزار پول بابت آن پرداخت کرده و می کنیم « تنها سرود یکم ( یسنا 28 ) کتاب گاتها » است غیر قابل باور است ، برای من هم حیرت انگیز بود ، فقط سرود یکم گاتها تمام آنچه را این گونه کلاس ها ارائه می دهند در خوددارد کوتاه سخن خواستم دمی با من هم نفس شوی و خود اندیشه و گزینش کنی. آنچه را که هزاران سال پیش زرتشت اسپنتمان در سروده های خود آورد و امروز غربی ها به نهایت دقت و زیرکی گرته برداشته و به ما که صاحبان اصلی آن هستیم « راز خوشبخت زیستن » ، « شادی » ، « عشق » و هماهنگی با موسقی جهان هستی « می فروشند» برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را بیائید امروز که اندیشمندان و رادمردانی برخاسته اند و پرچم سترگ ایران زمین را با پژوهش و جستار در تاریخ و فرهنگ و آیین ایران به اهتزاز در آورده اند ، ما نیز قدمی برداریم هم میهن ، سروده های اهورائی زرتشت سپنتمان برای امروز و فردا و آینده و همیشه ما و فرزندان ما کافی است به امید آن روز که هر یک از ما با یک کتاب ارزشمند « گاتها سروده های اهورائی زرتشت » پاسخگوی نیاز جوامع عقب مانده و بی فرهنگ باشیم نه آنکه فرهنگ و خوشبختی و شادی بفروشیم که در قاموس کوروش زادگان و جمشید پوران نیست بلکه آنچه داریم سینه به سینه و دست به دست به فرزندان و هم کیشان دیگر ملت ها بدهیم تا معنای منشور واقعی کوروش بزرگ باشیم که تمدن ایرانی را به همه جا صادر کرد و پایه های اندیشه پاک اهورائی زرتشت را آن قدر قوی و مستحکم کنیم که دیگر عرب زادگانی از دیار وحشت و خون یارای بر انداختن آن را نداشته باشند به انتظار آن روز که گاتها سروده های اهورائی زرتشت بخش اصلی و قاموس زندگی همه ایرانیان و ایران دوستان باشد دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا جان رسد به جانان یا جان زتن بر آید
داشتم با دوستی از نگرانی اینکه شاید در ایران جنگ بشه می گفتم . با بی خیا لی می گفت : من فکر می کنم تنها راه همین هست. انقدر ناراحت شدم که حتا نتو نستم جوابش روبدم. متاسفانه اینجور ادمهای بی خیال و بی مسولیت کم نیست. کاش یه روز برسه که بجای اینکه چشممون به دست این و اون باشه و منتظر باشیم که بقیه برامون تصمیم بگیرند , خودمون یه فکری به حال اشتبا هاتمون کنیم.
De belangrijkste feestdag in Iran is Noruz. Op deze dag wordt het nieuwe jaar en het begin van de lente gevierd.
No-Ruz (spreek uit: Noróéz) betekent in het Perzisch 'Nieuwe Dag', en dan vooral de nieuwe dag van het nieuwe jaar. Noruz wordt in Iran, maar ook ver daarbuiten, gevierd op of rond 21 maart, op de dag van het begin van de lente, als de zon 's middags pal boven de evenaar staat. Voor de Nederlanders is dat het begin van de lente. In Iran is Noruz hét grote feest van het jaar. Het is de dag dat de Iraniërs nieuwe kleren aantrekken, lekkere hapjes eten, bij elkaar op bezoek gaan en cadeautjes weggeven. Het is een feest waarvoor de Iraanse huizen grondig worden schoongemaakt en versierd met bloemen, slingers en allerlei mooie voorwerpen.
De Haft Sin tafel (letterlijk 'zeven s-en tafel') die met Noruz in elk Iraans huishouden wordt opgesteld, met daarop de typische producten van het voorjaar. In het Perzisch begint de naam van al die producten met de letter s. Nieuwjaarskaart, Iran, collectie Rijksmuseum voor Volkenkunde
Het Noruz-feest is al heel oud en dateert van lang vóór de komst van de islam naar Iran. Het feest wordt gevierd door bijna alle volkeren die een Iraanse taal spreken, waaronder ook de Koerden en de meeste Afghanen. Maar het is ook een nationale feestdag in landen waar ooit Iraans-sprekende mensen hebben gewoond, of waar de Iraanse invloed in het verleden erg groot is geweest, zoals in Uzbekistan, Tadjikistan en Kazakstan. In al die landen en bij al die volkeren kijkt men halsreikend uit naar Noruz, want die dag betekent de terugkeer van de zon, van het licht. Het betekent een nieuw begin, Noruz is meer dan een nieuwjaarsfeest: het is ook een moment van loutering en verzoening, van dood en leven, en van de hoop op een nieuw begin en een beter leven. Noruz
وقتی سال تموم میشه همه به این فکر میکنند که سالی که گذشت ,چطور گذشت؟ معمولا یه لیست تهیه می کنند و دربارش نظر می دند. ولی من اصلا دلم نمی خواد که برای سال 84 این کار رو انجام بدم. سال 84 سال انتخابات بود, سال 84 سالی بود که خیلی از هنرمندها درگذشتند سال84 از دست دادن بود. سالی که خیلی ها از ایران رفتند خیلی ها هم که می خواستند برگردند بر نگشتند. سال دلهره!!!!!
اون موقع ها سر سفره هفت سین پدرم می گفت هر ارزویی که الان کنی بر اورده میشه. من امسال چه ارزویی دارم وقتی که دیگه اعتقادی به معجزه ندارم؟ مادرم همیشه می گه هر شروعی امید دوباره هست . من تنها می تونم امیدم رو از دست ندم.